« ﻳَﺪُ ﺍﻟﻠﻪِ ﻓَﻮﻕَ ﺃَﻳْﺪِﻳﻬِﻢْ »

من شمال نقشه ام | تو در جنوب | نقشه را کاش دستی | از میانه تا کند

« ﻳَﺪُ ﺍﻟﻠﻪِ ﻓَﻮﻕَ ﺃَﻳْﺪِﻳﻬِﻢْ »

من شمال نقشه ام | تو در جنوب | نقشه را کاش دستی | از میانه تا کند

«  ﻳَﺪُ ﺍﻟﻠﻪِ ﻓَﻮﻕَ ﺃَﻳْﺪِﻳﻬِﻢْ »

آنقدر می نویسمت تا روزی طلوع کنی از پشت این واژه های مغرور
____________________________

+ عکس تزیینی نیست، این خودم هستم...
بی آدم ترین حوّا

+ استفاده از دست نوشته ها بدون ذکر عنوان و آدرس وبلاگ پیگرد وجدانی دارد.


۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «نادر ابراهیمی» ثبت شده است

به اشک مصنوعی پناه آورده چشم هام ... گریه دارم در حالی که دارم خفه میشوم از حجم سنگین رسوب بغض.. آی اشکهای بی امان کجایید؟ نگذارید این قلب به تپش افتاده از کار بایستند...

۰ نظر ۲۳ مهر ۹۴ ، ۱۱:۵۶
زهـ را

یک جایی خواندم به نقل از مرحوم حاج محمد اسماعیل دولابی نوشته بود: « هر کجا غصه دار شدی استغفار کن  به این کاری نداشته باش که چرا محزون شده ای، اذیت کرده اند؟ گناهی کرده ای؟ بعضی وجود خودشان را گناه می دانند. شما می گویی چرا من درست کار نمی کنم ، او خودش را گناه می داند. محزون که شدی استغفار کن. چه غم خود را داشته باشی و چه غم مؤمنین را ، استغفار غم ها را از بین می برد. همان طور که وقتی خطا می کنی همه صدمه می خورند ، مثلاً وقتی چند نفر کفران نعمت می کنند به همه ضرر می رسد ؛ استغفار هم که می کنی به همه ماسوای خودت نفع می رسانی...

حالا من محزونم و قلبم از شدت این غم در حال شرحه شرحه شدن و سرم در حال منفجر شدن است ... حالا من محزونم و استغفار میکنم تمام طول مسیر را تکیه بر شیشه ی اتوبوس ، استغفار میکنم و تو در ذهنم مرور  میشوی، استغفار میکنم و یاد اشک های جاری مادرم می افتم ...

 

چه کسی می تواند بگوید:

تمام شد 

و دروغ نگفته باشد ؟

 

              نادر ابراهیمی

۰ نظر ۰۱ شهریور ۹۴ ، ۱۰:۰۶
زهـ را