« ﻳَﺪُ ﺍﻟﻠﻪِ ﻓَﻮﻕَ ﺃَﻳْﺪِﻳﻬِﻢْ »

من شمال نقشه ام | تو در جنوب | نقشه را کاش دستی | از میانه تا کند

« ﻳَﺪُ ﺍﻟﻠﻪِ ﻓَﻮﻕَ ﺃَﻳْﺪِﻳﻬِﻢْ »

من شمال نقشه ام | تو در جنوب | نقشه را کاش دستی | از میانه تا کند

«  ﻳَﺪُ ﺍﻟﻠﻪِ ﻓَﻮﻕَ ﺃَﻳْﺪِﻳﻬِﻢْ »

آنقدر می نویسمت تا روزی طلوع کنی از پشت این واژه های مغرور
____________________________

+ عکس تزیینی نیست، این خودم هستم...
بی آدم ترین حوّا

+ استفاده از دست نوشته ها بدون ذکر عنوان و آدرس وبلاگ پیگرد وجدانی دارد.


صد و ده

سه شنبه, ۵ شهریور ۱۳۹۸، ۱۲:۳۴ ق.ظ

یعنی میشه یه روزی منم مادر بشم؟؟ میشه منم طعم مادری رو بچشم؟ میشه یه روزی منم تکوناش رو توی دلم حس کنم و باهاش حرف بزنم؟😢

 

 

خیلی سخته غبطه بخوری به حال کسایی که باهم تو یه دوره ازدواج کردید از دوست خودت و دوست همسرت و فامیلا گرفته تا آشناها ، اونا بچه دار شده باشند و برای دومی اقدام کنند و تو همچنان اندر خم یک کوچه باشی ...

خیلی سخته تو دوره ها یکی بخاطر بارداریش یکی بخاطر شیر دادن به بچه و خیلی با خیلی از همین دلایل مادرانه مشغول بچه هاشون باشن و تو مجبور باشی به جای اونا ظرف بشوری...
خیلی سخته تو مهمونیها همه بدون ملاحظه به این که تو بچه نداری از شیر دادن و خنده ها و شیرین کاری های بچه هاشون بگن و تو فقط نگاهشون کنی... 

خیلی سخته تو یه جمع و مهمونی و روضه ، دل خیلی ها برات بسوزه و برات بلند بلند دعا کنند تا دامنت سبز شه و تو از خجالت چشمات به نوک انگشتای دستت خیره شه ...

خیلی سخته وقتی منتظری و هر دفعه تست میزنی و آز میدی منفی بشه و همه فقط برن رو منبر و به جای این که آرومت کنند چیزی رو که خودت میدونی رو هی تو گوشت بگن و هی بگن: مصلحت نبود! خدا نخواسته !روحتو بزرگ کن! ....
خیلی سخته وقتی تو خودتی ، حتی همدم و همنفست بگه بسه ، بس کن این ادا و اصولارو خونه رو جهنم کردی....

خیلی سخته هیچکی حال تو نفهمه و درک نکنه، اصلا به شما چه ؟! خدایی که شما ازش حرف میزنید خدای منم هست من وقتی دلم میگیره باهاش اینطوری حرف میزنم شاید صدام بلند شه شاید بگم چرا منو نمیبینی در صورتی که قلبا میدونم هوامو داره ، من حال میکنم به خدا اعتراض کنم شما به چه حقی منو کافر خطاب میکنید؟!

خیلی سخته چند سال منتظر باشی و دوستات بخاطر اینکه مراعات حال تو کنند بهت نگن باردارن و تو ! از کلی واسطه آخرین نفری باشی که مطلع شی ....
خیلی سخته که دوستات بهت خبر بارداریشونو نگن چون فکر میکنند نکنه بهشون حسودی کنی....

خیلی سخته وقتی به یه بچه محبت میکنی همه چشمها به سمتت خیره شه ...
آره انتظار خیلی سخته....
و خیلی از این سختی ها تو کل دوران انتظارم وجود داشت و با پوست و گوشت درک کردم.
ولی اگه یه روزی مادر بشم حتما به همه منتظرا میگم که بالاخره مادر شدم ، بهشون میگم تا بدونند خدا مارو میبینه ، میگم تا بدونند من فکر نمیکنم شما از بارداریم ناراحت میشید یا به من حسودی میکنید .
اگه یه روز مادر بشم هیچ وقت بلند بلند برای یه منتظر دعا نمیکنم که آبروش بره و خجالت بکشه. 
اگه مادر شدم هیچ وقت از حس خوبی که از لگد زدن بچه م درک میکنم رو نمیگم تا اون منتظر دلش بخواد و احساس خلا کنه

۹۸/۰۶/۰۵
زهـ را

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">