من از قله سقوط کرده ام در اعتماد کامل...به پناهگاه امن آغوش تو بی هوا سقوط کرده ام و حالا که دارم مینویسم تمام استخوان هایم خرد شده و هنوز نتوانسته ام حتی چشم هایم را باز کنم و ببینم اطرافم چه خبر است و تو از آن بالا چگونه نگاهم میکنی .... فاصله هرچقدر که دردناک و کشنده باشد باز هم خوب است چون سرآغاز بی تفاوتی از دل شعله های زبانه کشیده ی عشق است درست همانجا که سکوت میکند و تو دچار سقوط میشوی... آه
با شنیدن نمی شود فهمید، حال و روزم چگونه می گذرد
تا نبینی مرا نمی فهمی، مرده ی بی مزار یعنی چه..
محمد شریف
۰ نظر
۰۷ آبان ۹۴ ، ۰۹:۴۴