« ﻳَﺪُ ﺍﻟﻠﻪِ ﻓَﻮﻕَ ﺃَﻳْﺪِﻳﻬِﻢْ »

من شمال نقشه ام | تو در جنوب | نقشه را کاش دستی | از میانه تا کند

« ﻳَﺪُ ﺍﻟﻠﻪِ ﻓَﻮﻕَ ﺃَﻳْﺪِﻳﻬِﻢْ »

من شمال نقشه ام | تو در جنوب | نقشه را کاش دستی | از میانه تا کند

«  ﻳَﺪُ ﺍﻟﻠﻪِ ﻓَﻮﻕَ ﺃَﻳْﺪِﻳﻬِﻢْ »

آنقدر می نویسمت تا روزی طلوع کنی از پشت این واژه های مغرور
____________________________

+ عکس تزیینی نیست، این خودم هستم...
بی آدم ترین حوّا

+ استفاده از دست نوشته ها بدون ذکر عنوان و آدرس وبلاگ پیگرد وجدانی دارد.


۲۳ مطلب با موضوع «وله زده» ثبت شده است

نیامده ای و من بی قراری ام از حد گذشته است دل تن گی ام برای یک بار دیدنت دارد بیچاره ام میکند .. این انتظار . این عشق که در تک تک سلول هام و تا مغز استخوان هام نفوذ پیدا کرده از کجا آمد؟ از کجا شروع شد ؟ من ادم دل بستن های دور از دسترس نبودم من آدم خیال پردازی های عاشقانه نبودم .. من آدم آهنگ گوش دادن های مداوم نبودم .. من یک حس دیوانه کننده ی عجیب توی دلم وول می خورد ... یک حس خواستن ِ محض 

۰ نظر ۱۹ تیر ۹۴ ، ۱۶:۵۵
زهـ را

تمام زندگیم شده رویای با تو زیستن .. تویی که دیگر امیدی به آمدنت نیست .. تویی که حس میکنم مرا نمی بینی انگار نیستم اصلاً،  تمام زندگی ام را به تو فکر کرده ام تمام لحظه هایم را رویای آمدنت پر کرده .. ای بی خبر از من .. 

۰ نظر ۱۹ تیر ۹۴ ، ۱۶:۵۴
زهـ را

احساس فرسودگی میکنم ، احساس پیرزنی را دارم که عصا به دست توی خیابانی دنبال آدرسی می گردد اما هر چه بیشتر میرود سرگردان تر می شود ، خسته ام ، از پا افتاده ام شرایط مطلوبی ندارم  دوست داشتم من هم مثل بفیه کار می کردم مثل بقیه درس می خواندم مثل بقیه شادتر بودم مثل بقیه کمتر غصه ی این و آن را می خوردم .. مثل بقیه .. .آه ... مثل آنهای دیگر .. 

۰ نظر ۱۹ تیر ۹۴ ، ۱۶:۵۳
زهـ را