« ﻳَﺪُ ﺍﻟﻠﻪِ ﻓَﻮﻕَ ﺃَﻳْﺪِﻳﻬِﻢْ »

من شمال نقشه ام | تو در جنوب | نقشه را کاش دستی | از میانه تا کند

« ﻳَﺪُ ﺍﻟﻠﻪِ ﻓَﻮﻕَ ﺃَﻳْﺪِﻳﻬِﻢْ »

من شمال نقشه ام | تو در جنوب | نقشه را کاش دستی | از میانه تا کند

«  ﻳَﺪُ ﺍﻟﻠﻪِ ﻓَﻮﻕَ ﺃَﻳْﺪِﻳﻬِﻢْ »

آنقدر می نویسمت تا روزی طلوع کنی از پشت این واژه های مغرور
____________________________

+ عکس تزیینی نیست، این خودم هستم...
بی آدم ترین حوّا

+ استفاده از دست نوشته ها بدون ذکر عنوان و آدرس وبلاگ پیگرد وجدانی دارد.


پنجاه و شش

سه شنبه, ۲۶ آبان ۱۳۹۴، ۰۲:۲۵ ب.ظ

صبح .. توی اتوبوس تمام مسیر را گریستم ... تمام مسیر را گریستم و به گذشته ای فکر کردم که دیروز در فال قهوه ام شکل یک دندان پوسیده ظاهر شده بود، گذشته و تمام غربت ها.. تمام بغض ها.. تمام حسرت ها.. و مشکلاتی که به آنها تکیه داده ام ، گذشته ای که باید دور می ریختمش باید رهایش میکردم .. گذشته ای که که مدام در گوشم میگفت هیس دختر ها فریاد نمی زنند.. و با تمام وجودم تصمیم گرفتم تمام گذشته ام را دور بریزم و تکلیفم را با خودم روشن کنم تا مثل آن آینه ذلال و سپید شوم ... بعضی وقتها دلم میخواهد با تما م وجود کار توی این خراب شده را هم رها کنم .. رها کنم و بروم سراغ دوست داشتنی ها و علاقه مندی ها خطاطی .. نقاشی.. عکاسی.گویندگی.. احساس میکنم شاید باید مسیرم را عوض کنم .. شاید آنگونه ریستن برای حالم بهتر باشد...

۹۴/۰۸/۲۶
زهـ را

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">