هفت
جمعه, ۱۹ تیر ۱۳۹۴، ۰۵:۴۰ ب.ظ
تمام لحظه هایم را به تو فکر میکنم .. به اینکه بالاخره یک روز اتفاقی میبینمت کنار نرده های سبز بیمارستان امام خمینی که هر روز مسیرم را دور میکنم تا از آنجا پیاده رد بشوم یا همین جا توی همین مرکز یک روز کارت می افتد من مطمئنم تو را اتفاقی میبینم .. شاید هم پشت چراغ قرمز میدان توحید وقتی داری از دستفروش ها گل می خری و من دارم میروم ان طرف خیابان عینک دودی ات را برمیداری و مرا با پسوند خانم صدا میکنی....تمام رویاهای این روزهای همین هاست که بالاخره یک روز می بینمت.. اتفاقی
۹۴/۰۴/۱۹