« ﻳَﺪُ ﺍﻟﻠﻪِ ﻓَﻮﻕَ ﺃَﻳْﺪِﻳﻬِﻢْ »

من شمال نقشه ام | تو در جنوب | نقشه را کاش دستی | از میانه تا کند

« ﻳَﺪُ ﺍﻟﻠﻪِ ﻓَﻮﻕَ ﺃَﻳْﺪِﻳﻬِﻢْ »

من شمال نقشه ام | تو در جنوب | نقشه را کاش دستی | از میانه تا کند

«  ﻳَﺪُ ﺍﻟﻠﻪِ ﻓَﻮﻕَ ﺃَﻳْﺪِﻳﻬِﻢْ »

آنقدر می نویسمت تا روزی طلوع کنی از پشت این واژه های مغرور
____________________________

+ عکس تزیینی نیست، این خودم هستم...
بی آدم ترین حوّا

+ استفاده از دست نوشته ها بدون ذکر عنوان و آدرس وبلاگ پیگرد وجدانی دارد.


۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «منیره حسینی» ثبت شده است

از شدت استرس و فشار  حتی نمی توانم بنویسم ... چه بنویسم ؟ از کجا بنویسم ؟  از دل تنگی دمادمم؟ از تنهایی ویران کننده ام ؟ از تنها دل خوشی این روزهام که او هم دارد می رود؟ از این که فکر می کردم توی این برهه ی زمانی خیلی موفق تر از اینی ام که الان هستم و می بینم که نیستم؟ از این که حالم شده مثل افسرده هایی که دنیایشان به اخر رسیده .. مثل ناخدایی که کشتی هاش غرق شده ... من همیشه پی یک مأمن بودم پی یک پناهگاه امن ... چیزی که کم داشتمش .. خیلی کم ... آه .. آه .. آه.... چقدر بغض نشکسته دارم توی گلوم ... بادکنکی که هر روز دارد بزرگتر میشود... وقت کم آورده ام .. خیلی کم .. قرار نبود این قدر سریع از مزر 18 سالگی گذر کنم.... قرار نبود 25 سالگی ام اینگونه بگذرد.... نه .. من برنامه های بهتری داشتم ... خیلی بهتر... خدایا....  :'(

 

به بهانه کتاب هایت با من تماس بگیر

به بهانه ی فیلم هایی که از اتاقت برداشته ام 

به بهانه ی شعر هایی که برایم نخوانده ای

با من تماس بگیر

به بهانه ی بهانه هایی که نداری

 

                              منیره حسینی

۰ نظر ۱۵ شهریور ۹۴ ، ۱۴:۵۰
زهـ را