به وصل می رسم اما در آن زمانی که
نمانده در تن زارم دگر توانی که
بچینم از دو لب او شکوفه ی بوسه
به بر بگیرمش از شوق آنچنانی که
تمام جسم و وجودم به او گره بخورد
بدون واهمه از ترس این و آنی که...
رضا احسانی
۰ نظر
۱۷ آبان ۹۴ ، ۱۰:۳۸
به وصل می رسم اما در آن زمانی که
نمانده در تن زارم دگر توانی که
بچینم از دو لب او شکوفه ی بوسه
به بر بگیرمش از شوق آنچنانی که
تمام جسم و وجودم به او گره بخورد
بدون واهمه از ترس این و آنی که...
رضا احسانی